به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد رحلت جانسوز بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) و گرامیداشت یاد و خاطره آن عزیز سفر کرده ؛ صبح دیروز با همکاری شهرداری و شورای اسلامی شهر گزیک مراسم ختم قرآن کریم با حضور اقشار مختلف مردم و امام جمعه محترم گزیک در محل مسجد جامع شهر برگزار گردید .
روابط عمومی شرداری گزیک
قیام 15 خرداد
خبر دستگیری امام به سرعت در شهر قم و مناطق اطراف پیچید. زن و مرد از روستاها و منازل خویش در شهر به سوی منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلی جمعیت «یا مرگ یا خمینی» بود که از تمام فضای قم به گوش می رسید. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا مأمورین پلیس پا به فرار گذاشتند. آنها پس از تجهیز قوا به میدان آمدند.
نیروهای کمکی نظامی نیز از پادگان های اطراف به شهر قم گسیل شدند. هنگامی که سیل جمعیت از حرم حضرت معصومه بیرون آمدند، رگبار مسلسلها گشوده شد و تا ساعتی چند درگیری شدید ادامه داشت. حمام خون به راه افتاده بود. هواپیماهای نظامی از تهران به پرواز درآمدند و در فضای شهر قم برای ایجاد رعب بیشتر دیوار صوتی را شکستند. قیام با سرکوبی شدید کنترل شد. کامیون های نظامی، اجساد شهدا و مجروحین را به سرعت از خیابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومی بردند. غروب آن روز شهر قم حالتی جنگ زده و غمگینانه داشت.
صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگیری رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شیراز و دیگر شهرها رسید و وضعیتی مشابه قم پدید آورد. مردم ورامین و شهرک های اطراف به سوی تهران سرازیر شدند. تانک ها و ابزار زرهی و نیروهای نظامی برای جلوگیری از ورود معترضین به شهر در سه راهی ورامین با جمعیت درگیر شدند و جمع زیادی از راهپیمایان را به خاک و خون کشیدند. جمعیت انبوهی در حوالی بازار تهران و مرکز شهر نیز گرد آمده و با شعار «یا مرگ یا خمینی» به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند. از جنوب شهر تهران نیز سیل جمعیت به سمت مرکز راه افتاده بود و در پیشاپیش آنها طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، دو تن از جوانمردان جنوب شهر تهران، با گروه خود در حرکت بودند. این دو تن بعد از چندی دستگیر و در 11 آبان 1342 تیرباران شده و هوادارانشان به بندرعباس تبعید گردیدند.
نزدیکترین ندیم همیشگی شاه، تیمسار حسین فردوست در خاطراتش از به کارگیری تجربیات و همکاری زبده ترین مأمورین سیاسی و امنیتی امریکا برای سرکوب قیام و همچنین از سراسیمگی شاه و دربار و امرای ارتش و ساواک در این ساعات پرده برداشته و توضیح داده است که چگونه شاه و ژنرالهایش دیوانه وار فرمان سرکوب صادر می کردند. ارتشبد فردوست در توضیح وخامت اوضاع می نویسد: به اویسی (فرمانده لشکر گارد ویژه) گفتم «تنها راه این است که هر چه آشپز و نظافتکار و اسلحه دار و غیره در لشکرداری مسلح کنی» .سرانجام مأمورین نظامی و پلیس شاه با تیراندازی های گسترده و مستقیم و به کارگیری هرچه در توان داشتند بر قیام مردم فائق آمدند.
علم، نخست وزیر شاه در خاطراتش از این روز خطاب به شاه می نویسد:
اگر ما عقب نشینی کرده بودیم ناآرامی به چهار گوشه ایران سرایت می کرد و رژیم ما با تسلیم ننگ آوری سقوط می کرد. در آن موقع حتی این را به شما [شاه ] عرض کردم که اگر خود من هم از مسند قدرت به زیر کشانده شوم شما همیشه می توانید با محکوم کردن و اعدام من به عنوان مسبب آنچه واقع شده خود را نجات دهید! (گفتگوهای من با شاه: خاطرات محرمانه امیر اسدالله علم.)
روز 15 خرداد در تهران و قم حکومت نظامی برقرار شد اما علیرغم آن، روزهای بعد نیز تظاهرات وسیعی برپا بود که در هر مورد به درگیری خونین انجامید.
پانزده خرداد 42 مبدأ انقلاب اسلامی مردم ایران بود. شاه دو روز بعد از نهضت 15 خرداد، قیام مردم را بلوا و اقدامی وحشیانه، و نتیجه اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه نامید و سعی کرد تا آن را به خارج از مرزها و کسانی همچون جمال عبدالناصر نسبت دهد.
سستی ادعاهای شاه بر هیچ کس پوشیده نبود. برخلاف ادعاهای مکرر شاه، عناصر چپ و کمونیستها نه تنها هیچ گونه مشارکتی در این قیام نداشتند بلکه حزب توده و دیگر کمونیستهای ایران در نوشته ها و مواضع خویش به تکرار تفسیر رادیو مسکو و روزنامه های شوروی از وقایع پانزده خرداد می پرداختند. حزب کمونیست شوروی، قیام 15 خرداد را حرکتی کور و ارتجاعی بر ضد اصلاحات مترقّیانه شاه می دانست. ادعای کذب دیگر شاه (در مورد دخالت دولت مصر) نیز علیرغم تلاش و دسیسه ساواک هیچ گاه از سوی احدی باور نشد. استقلال تمام عیار قیام پانزده خرداد آنچنان برملا و فاحش بود که اینگونه اَنگها نمی توانست کمترین لطمه ای بدان وارد سازد.
با دستگیری رهبر نهضت و کشتار وحشیانه مردم در روز پانزده خرداد 42، قیام ظاهراً سرکوب شد.
گرما و تشنگی، گرسنگی و بی حالی، بی خوابی و... بله کمی سخت است دل کندن از عادتهای زمینی.ورق اما زود بر می گردد.
اینجا نقطه آغاز پرواز است.
لذتی هر چند اندک در عبادتت پیدا می شود.
ساز قلبت کوک و اشتهای دلت باز می شود.
آرامشی بی نظیر وجودت را فرا می گیرد.
آرامشی که از هر کسی سراغش را می گرفتی و کسی نشانی از آن نداشت.
در شب قدر دلت قدری جان گرفته است.
بالهایت پُر می شود از احساس پرواز.
شادمانه ترین سرودها را با اشک شوق زمزمه می کنی.
رمضان ماه خداست و چه تماشایی است روی ماه خدا. پیشوای پاکان، پیامبر عزیز تر از جان(ص) می فرماید: "اگر بندگان از برکت ها و حقایق ماه رمضان آگاهی می یافتند، آرزو می کردند که رمضان یک سال باشد". آری اگر پرده از چشمان بشر کنار می رفت و برکت لحظه های این ماه مبارک را می دانست تمام عمر سر به سجده سپاس از خداوند عالم می گذاشت. روزه را به جان می خرید انسان اگر می دانست خداوند چه تحفه ای برای لبهای خشکیده روزه دارن فراهم آورده است. لحظه ای پا بر زمین نمی گذاشت اگر می دانست در شبهای این ماه در آسمان چه خبر است.
اين دهان بستي دهاني باز شد
تا خورندهی لقمه هاي راز شد
لب فرو بند از طعام و از شراب
سوی خوان آسمانی كن شتاب
گر تو اين انبان ز نان خالي كنی
پر ز گوهرهای اجلالي كنی
طفل جان از شير شيطان باز كن
بعد از آنش با ملك انباز كن
چند خوردی چرب و شيرين از طعام
امتحان كن چند روزی در صيام
چند شبها خواب را گشتی اسير
يك شبی بيدار شو دولت بگير
سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)
امام خمینی در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى) در شهرستان خمين از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد و در 14 خرداد سال 1368 هجری شمسی به ملکوت اعی پیوست.
مروری کوتاه بر وقایع زندگی امام خمینی(ره)
امام خمینی (ره) پس از درگذشت حضرت آیت الله بروجردی به مخالفت با سیاست های طاغوت برخاست و در قیام 15 خرداد 1342 دستگیر و روانه تهران و زندانی گردید، پس از مدتی آزاد و به شهر مقدس قم مراجعت نمود. در قضیه تصویب کاپیتولاسیون (مصونیت مجرمین آمریکائی در ایران) با سخنرانی مهم و آتشین در مسجد اعظم قم دستگیر و به ترکیه و سپس به عراق تبعید گردید.
امام خمینی (ره) در سال های اقامت در عراق همچنان رهبری مبارزه با رژیم پهلوی را به عهده داشته و در سال 1357 با هماهنگی رژیم پهلوی به رژیم بعث عراق، ایشان ناگزیر از خروج از عراق شده و با عزیمت به پاریس مبارزه و انقلاب ،امام را وارد مرحله اساسی نمود.
با اقامت امام خمینی (ره) در پاریس و انعکاس سخنان و نقطه نظرات ایشان در رسانه های غربی رژیم پهلوی در ضعف و انزوا قرار گرفته و با رهبری هوشمندانه و دقیق ایشان انقلاب اسلامی مردم ایران با خروج شاه و خانواده سلطنتی از ایران به روزهای اوج خود نزدیک گردید.
امام خمینی در سن 87 سالگی به ملکوت اعی پیوست
با مراجعت رهبر فقید ایران در 12 بهمن 1357 و هدایت انقلاب از نزدیک، صبح پیروزی در 22 بهمن ماه 1357 دمید و مردم ایران شاهد پیروزی را در آغوش گرفته بود.
با انحلال رژیم سلطنتی و پایان حکومت 57 ساله و ستمکارانه پهلوی، امام خمینی (ره) جمهوری اسلامی ایران را با آرای قاطع مردم بنیان نهاد. از 22 بهمن 1357 تا 14 خرداد 1368 حضرت امام همچنان رهبری انقلاب را به دوش کشیده و انقلاب و کشور را در حوادث خطرناکی و توطئه های گوناگون و جنگ 8 ساله تحمیلی عراق و تحریم ها به سلامت و به خوبی رهبری نمودند.
رحلت امام خمینی (ره)
امام خمينى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بايــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نيز تـمام هستيـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود. اينك در آستـانه نيمه خـرداد سـال 1368 خـود را آماده ملاقات عزيزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هيچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گريه نكرده بـود.
سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بيان عطـش لحظه وصال محبوب بـود. و اينك ايـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذير بـراى پيروانـش ، فـرا مـى رسيد. او خـود در وصيتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضميرى اميدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جايگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خير شما احتياج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحيـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصير بپذيـرد و از مـلت امـيدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصيـرها بـپذيـرنـد و بـا قــدرت و تصميـم و اراده بــه پيش بروند.
شگفت آنكه امام خمينـى در يكـى از غزلياتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :
انتظار فرج از نيمه خرداد كشم سالها مى گذرد حادثه ها مى آيد
ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سيزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود. قــلبـى از كار ايستـاد كه ميليـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـويت احـيا كرده بـود. بــه وسيله دوربين مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بيمارستان نصب شده بـود روزهاى بيمارى و جريان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هايـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ايـن ايـام از تلويزيون پخـش شـد غوغايى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نيست. لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
مراسم تشییع پیکر امام خمینی (ره)
در آخرين شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حاليكه چنديـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد. در ساعات آخر ، طمانينه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانيت خـدا و رسالت پيـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنيـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد. وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـويـى زلزله اى عظيـم رخ داده است ، بغضها تـركيـد و سرتاسر ايران و همـه كانـونهايـى كـه در جـهان بـا نام و پيام امام خمينـى آشـنا بـودنـد يــكپارچه گـريستند و بـر سر و سينه زدنـد. هيچ قلـم و بيـانـى قـادر نيست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غير قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصيف كند.
اینک در سی و پنجمین سالگرد فتح خرمشهر و به پاس دلاوری های فرزندان شجاع و رشید ایران، ما هم یادی می کنیم از آن حماسه باشکوه؛ حماسه آزادی خرمشهر عزیز.
و همه برميخيزند... جوان و پير، زن و مرد، كوچك و بزرگ، خرمشهري و غيرخرمشهري، روحاني و بازاري معلم و دانشآموز، كارگر و كشاورز، ارتشی و پاسدار و پليس و... شهر يكپارچه ميشود يكپارچه همت و اراده براي دفاعي از ناموس از خانه و كاشانه و از انقلابي كه تازه به پيروزي رسيده است. اما مظلوميت و غربت با همت و شجاعت درهمآميخته ميشود. نه سلاحي براي مقابله هست و نه كسي كه به او اميد بست. فقط وعده پشت وعده كه نگران نباشيد بگذاريد جلوتر بيايند؛ زمين ميدهيم و زمان ميگيريم!
همه چيز، حكايت از فاجعهاي وحشتناك دارد. مردم كمكم مجبور ميشوند شهر را ترك كنند، زنها و بچهها به شهرهاي اطراف ميروند و مردها ميمانند و با «هيچ» از شهر دفاع ميكنند. خانهها، سنگر ميشوند و پشتبامهايي كه فرو نريختهاند، ديدگاه ديدباني كوچههايي كه با پوتينهاي زمخت بعثي، «نجس» شدهاند. حالا ديگر تفاوت ندارد چه كسي و چگونه دفاع كند. دفاعي تا آخرين نفس. اخبار شهادتها كه به مسجد جامع ميرسد، دلها نگرانتر ميشوند و چيز كمي نيست سيوچهار روز مقاومت.
مادران شهيد داده، پدران داغدار، همسران دلشكسته و كودكان و نوجوانان منتظر يك اتفاق اند. اتفاقي كه آرزويشان شده است. خرداد 61 از راه ميرسد و خبر از نزديكي رزمندگان به خرمشهر دارد.
قلبها به تپش ميافتند و دستها به آسمان بلند ميشوند...
ناگهان در ناگهاني از حيرت و غيرت، گوينده اخبار ساعت 14 ايران را به وجد ميآورد:
شنوندگان عزيز توجه فرماييد: خونین شهر، شهر خون، آزاد شد...
... و ايران به پا ميخيزد به شادي و سرور و از مأذنه مسجدجامع خرمشهر پس از ماهها خاموشي، آواي اذان طنينانداز ميشود؛ اذان پيروزي.
در سومين روز از خرداد 1361 شهر خونين شهر دوباره به دامان ايران بازگشت و همگان با چشم خويش معجزه الهي را ديدند. آزادي خرمشهر، آرزوي هر ايراني بود كه هر لحظه آن را از خداوند تمنا ميكرد.
در سوم خرداد 1361 خرمشهر پس از 575 روز اشغال و با وجود استحكامات زيادي كه در اين شهر بود و نيروهاي فراوان محافظ آن، با همت و تلاش رزمندگان آزاد شد.
آن روز لبخندها بر لبها نشست و جوانه اميد در دل ها روييد. ياد شهيدان مظلوم و غريب خرمشهر اشكها را جاري ساخت. اشكي كه با اشك شوق در هم آميخت. آن روز ايران همه خرمشهر شده بود و خرمشهر ايراني كوچك كه به مردان و زنانش ميباليد.
فتح خرمشهر ثمره حماسه آفريني و رشادت و مقاومت همه مردم ايران بود. آنها كه از اعزام فرزندانشان به جبههها دريغ نميكردند و همزمان با تشييع شهيدانشان عزيزان ديگري را به جبههها ميفرستادند. روز فتح خرمشهر روزي نيست كه بتوان آن را فراموش كرد و يا بدان بي اعتنا بود.
طراحی سایت و اجرا : ایراکد